به گزارش روابط عمومی ادارهکل کتابخانههای عمومی استان خراسان رضوی، به مناسبت سی و سومین دوره هفته کتاب، محفل ادبی کتاب، کتابخوانی و کتابدار با حضور شاعران استانی خراسان رضوی، در دانشگاه فردوسی مشهد برگزار شد.

حسین نوربخش، سرپرست ادارهکل کتابخانههای عمومی استان خراسان رضوی، با تبریک فرارسیدن هفته کتاب، این رخداد فرهنگی را به اهالی قلم، کتابداران، کتابخوانان و تمامی فعالان حوزه کتاب در استان خراسان رضوی تبریک گفت و افزود: ادارهکل کتابخانههای عمومی استان خراسان رضوی در راستای تحقق مأموریتهای فرهنگی خود و با هدف ترویج فرهنگ مطالعه و ارتقای سرانه کتابخوانی، برنامههای متنوعی را در سطح کتابخانههای عمومی به اجرا گذاشته است. در این میان، محافل ادبی، نشستهای کتابخوان و مراسم رونمایی از آثار چاپی بهعنوان بخشی از برنامههای محوری این ادارهکل، ظرفیت مهمی برای شناسایی و پرورش استعدادهای ادبی، تقویت جریان نقد و تحلیل آثار و ارتقای تعاملات فرهنگی در سطوح مختلف جامعه محسوب میشود. محافل ادبی فعال در سطح استان با حضور شاعران، نویسندگان و علاقهمندان حوزه ادبیات، بستر مناسبی برای تبادل نظر، بررسی آثار ادبی و حمایت از تولیدات فرهنگی فراهم ساختهاند. همچنین، نشستهای کتابخوان فرصتی ساختارمند برای ارائه تجربههای مطالعه توسط اقشار مختلف جامعه ایجاد کرده و نقش مؤثری در تعمیق فرهنگ مطالعه ایفا میکند.
وی افزود : از ابتدای سال جاری تاکنون، ۱۲ هزار فعالیت فرهنگی در ۲۳۹ کتابخانه عمومی استان به ثبت رسیده است که بیانگر پویایی کتابخانهها و اهتمام کتابداران در اجرای برنامههای فرهنگی و ترویجی است. ادارهکل کتابخانههای عمومی خراسان رضوی، همچنان بر توسعه فعالیتهای فرهنگی و ارتقای خدمات کتابخانهای تأکید داشته و در مسیر گسترش جامعه کتابخوان و تقویت زیرساختهای فرهنگی استان، برنامههای اساسی و گستردهای را در دستور کار قرار داده است.
در ادامه، هر یک از شاعران به خوانش اشعار خود پرداختند:

زهرا محدثی خراسانی
تقدیم به معلمان، که آموزگاران کلمه و کتاباند:
ای صبورِ باشکوه ِ من
ای که گامهای من
با اشاره ی دو دست گرم تو
راه پرنشیب عشق را
عاشقانه طی نمود
ای که روز روشن یقین و نور
لحظههای پرطراوت حضور
هر سپیده دم
در کلاس درس تو
جلوهای دوباره یافت
ای که جهل و ظلمت و سکون
با حضور تو
قامتی زلال و پرستاره یافت
ای رفیق روزهای خردسالی ام
گرچه سالها از آن زمان گذشت
من هنوز و همچنان
در همان حوالی ام
سالها گذشت و من هنوز
باورم تویی، تو که
خلوت مرا
ساده و لطیف و مهربان رقم زدی
با دریچهای به سوی آفتاب
با کتاب
*****************************************

تکتم فهمیده
هزار مرتبه حتی اگر عذاب منی
برای باقی عمرم تو انتخاب منی
نگین حک شده ای، دانه های تسبیحی
و بهترینِ دعاهای مستجاب منی
تمام آینه ها با من از تو می گویند
بگو تمامِ من آیا تو بازتاب منی؟
غباری از تو گرفته شکسته های دلم
چرا " نشسته به جانم " چرا خراب منی؟
بیا دوباره بپوشان مرا در آغوشت
که من حجاب تو هستم که تو حجاب منی ...
*****************************************

فرامرز اکبری
شعری برای ایران
نام؛ ایران ...کشور آزادهی سردارها
شهرتش؛ سر خم نکردن پیش استکبارها
از اَزل یکتاپرستی ...تا اَبد یکتاپرست
شاهدش؛ اَلواح برجامانده و طومارها
کشور من؛ کشور آئین و دین و معرفت
مذهبش؛ شیعه... نشانش؛ میثم تمارها
قلب ایرانشهر؛ مشهد ...آستان قدسیش... ش.
جلوه هایی دارد از ایمان و استغفارها
کوه؛ شاعر ...رود؛ شاعر ...چشمه ها لبریز شعر
بستر و آبشخورش؛ فردوسی و عطارها
خاک؛ مهر انگیز و حافظ زاده و سعدی نشان
کوچه و پس کوچه هایش نغمه زار تارها
می درخشد چون بلوری تُنگ دریای خزر
روی پشت گربه ای با نقش شالی زارها
در خطرها بارها دست خدای دستگیر
حفظ کرد این گربه را در حلقه ی کفتارها
کم مبادا سایه اش از مرزهای سریلند
خم مبادا قامتش در پیش بی مقدارها
*****************************************

زهرا عراقی
دیشب به خانه آمد
امروز هم کتابی
با قصههای جالب
آورده از مغازه
بهبه چقدر عالی!
من دوست میشوم باز
با یک کتاب تازه
دوست تازه
صدها کتاب جالب
هم داستان و هم شعر
توی مغازهی ماست
من دیدهام همیشه
شش هفت تا از آنها
در دست مشتریهاست
نگاه روشن
سجادهات وقت عبادت
با اشکهایت آشنا بود
یا فاطمه(س) آن لحظه، تنها
کارت فقط ذکر و دعا بود
من خوب میدانم دعایت
اول برای دیگران بود
جز عطر شیرین دعاها
در خانهی تو عطر نان بود
مهر و محبت موج میزد
در آن نگاه روشن تو
خانه پر از احساس میشد
از صوت قرآن خواندن تو
*****************************************

راضیه رجایی
به پیشگاه مقدس حضرت فاطمه زهرا سلامالله علیها
این باغ پر از لاله تبر کاش نمیدید
بر پهلوی خود ضربت در کاش نمیدید
یا زخم زبان از در و دیوار نمیخورد
یا زود چنین داغ پدر کاش نمیدید
در خانه، علی بغض نمیکرد، و زهرا
در خلوتِ او دیدهی تر کاش نمیدید
بر بستر مظلوم حسن گریه نمیکرد
در تشتِ طلا خونِ جگر کاش نمیدید
یک کرببلا حادثه بر دوش نمیبرد
بر نیزه سرِ ماه پسر کاش نمیدید
در آتش و خون قاسم او حجله نمیبست
یا زینب خود را به سفر کاش نمیدید
از پیشِ علی، فاطمه ای کاش نمیرفت
این شب، شبِ پر غصه سحر کاش نمیدید
شده دستان دعای تو به باران نرسد
یا بتابی به تن پنجره ای جان نرسد؟
می شود گوشه چشم تو بیفتد به زمین
این شب تیره به خورشید درخشان نرسد
عطر گیسوی تو در شهر بپیچد روزی
دل لرزان نشابور به سامان نرسد
وای اگر مهر تو راهم ندهد وای اگر
دست مهر تو به آهوی پریشان نرسد
آمدم پیش تو با این همه اندوه ولی
چه غمی هست که پیش تو به پایان نرسد
وای ای وای به کوتاهی آن بخت سیاه
که به پیشانی او خاک خراسان نرسد ...
گفتی است در پایان، از کتاب «معطر است بنام تو دفتر شعر» نوشته غلامرضا غلامپور دهسخری، با موضوع شعر آیینی رونمایی شد.




ارسال نظر